پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

پسر من تاج سر من

کنترل سزارین و پرهام

دیروز ساعت 5 غروب شیرتو خوردی حسابی هم گریه میکردی اصولا تو ماشین میخوابی دیرزو منو و تو و بابایی رفتیم مطب دکتر تا مامان جای سزارینشو به دکتر نشون بده آخه 40 روز از عمل مامان و به دنیا اومدنت میگذره عزیزم من رفتم تو مطب و بابا با ماشین برد دورت بده تا بیدار نشی هنوز 5 دقیقه نگذشته بود که بابایی زنگ زد که شوفول بیدار شده و داره گریه میکنه حالا تو و بابایی تو ترافیک بودید بابایی زد کنار و بغلت کرد ولی آروم نشدی حالا به یه دست تو رو بغل کرد و بایه دست دیگه رانندگی میکرد منم از مطب اومدم بیرون و دویدم تا خودمو به ماشین بابایی برسونم وقتی صدای گریه هاتو میشنیدم انگار داشتن توی جیگرم کارد فرو میکردن روز بدی بود دیشب هم تا ساعت 2 بیدار بودی ...
27 آذر 1390

بدون عنوان

از همه دوستای خوبی که تو این مدت به وبلاگ من سر زدن من و شوفول ممنونیم برای همتون آرزوی روزای خوبی دارم ...
11 آذر 1390

پسر نازم به دنیا اومد

خدایا ممنونم که یه بچه سالم به من و شوشو هدیه دادی عزیزم الان 26 روزته دیشب حسابی بیدار بودی و نخوابیدی میدونم دل کوچیکت درد میکرد پسری میدونی تو تمام زندگی من و بابا هستی دوستت دارم عزیزم ...
11 آذر 1390
1